جدول جو
جدول جو

معنی پرپری

پرپری((پِ پِ))
هر چیز نازک و پوسته مانند، کبوتر ماده ای که پر و دمش را قیچی بزنند و با آن کبوتران نر را به بام خانه خوانند
تصویری از پرپری
تصویر پرپری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پرپری

پرپری

پرپری
جامه عبا نان و جز آن که سخت باریک و نازک و تنک باشد: نان پرپری عبای پرپری، (کبوتر بازی) کبوتر ماده ای که پرودمش را قیچی بزنند و با آن کبوتران نر را ببام خانه خوانند
فرهنگ لغت هوشیار

پرپری

پرپری
هر چیز پوسته مانند و نازک مثلاً نان پرپری، عبای پرپری، کبوتری که پرهایش را قیچی می زنند و آن را روی بام رها می کنند تا کبوترهای دیگر به هوای او بنشینند
پرپری
فرهنگ فارسی عمید

پرپری

پرپری
در تداول عوام، سخت باریک و تنک و نازک (جامه و نان وجز آن) آنگاه که عیب باشد. یک عبای پِرپِری (در زمستان آنگاه که جامۀ سطبر ضرور است). یک تکه نان پرپری (قطعه ای از نان سخت نازک و تنک که سیری نیاورد)
لغت نامه دهخدا

پرپری

پرپری
پارچه ی نازک و سبک، هرچیز نازک و سبک وزن، پروانه، جلیقه ی دامن، بسیار نازک و شکننده، مرغی که پرهای سیخ شده و برآمده دارد آدم جلد و چالاک، دور دامن، یقه، سرآستین، متکا و بالش که پرچین باشد، شب پره
فرهنگ گویش مازندرانی

پرپره

پرپره
فِرفِرِه، نوعی اسباب بازی کاغذی سبک و پره دار که بر اثر جریان باد دور خود می چرخد، مازالاق، یَرمَع، بادفِرِه، بادفَر، فَرفَروک
پرپره
فرهنگ فارسی عمید

پرپره

پرپره
پولک ریز، فلس
پوستۀ نازک فلز، پول فلزی بسیار کم ارزش، سکۀ کم بها، پول خرد کم ارزش، پولِ سیاه، پاپاسی، فَلس، پَشیز
پرپره
فرهنگ فارسی عمید