جدول جو
جدول جو

معنی پرباد شدن

پرباد شدن((~. شُ دَ))
ورم کردن، مغرور گشتن
تصویری از پرباد شدن
تصویر پرباد شدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پرباد شدن

پر باد شدن

پر باد شدن
متورم شدن منتفخ گردیدن، متکبر شدن مغرور گشتن
پر باد شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پرتاب شدن

پرتاب شدن
پرت شدن افتادن از محلی مرتفع. بر افروخته و خشمگین شدن غضبناک شدن
پرتاب شدن
فرهنگ لغت هوشیار

سربار شدن

سربار شدن
مخارج خود را بگردن دیگری انداختن، موجب زحمت دیگران گردیدن
سربار شدن
فرهنگ لغت هوشیار

سربار شدن

سربار شدن
باعث زحمت شدن، بر خرج و زحمت و محنت کسی افزودن
سربار شدن
فرهنگ فارسی عمید

قربان شدن

قربان شدن
قربانی. به گرد سر کسی گردیدن. به گرد فلان کس رفتن، بلاچین شدن. بلاگردان شدن. (مجموعۀ مترادفات). قربان گردیدن:
بر گرد فسون سازی نیرنگ تو گردم
قربان سر آشتی و جنگ تو گردم.
ملک قمی (از مجموعۀ مترادفات)
لغت نامه دهخدا