معنی پر شدن
- پر شدن((پُ شُ دَ))
- لبریز شدن، فراوان شدن
واژههای مرتبط با پر شدن
پر شدن
- پر شدن
- مملو گشتن ممتلی شدن امتلا، فراوان شدن بسیار شدن، یا پر شدن گوش (کسی) از... یا پر شدن قفیز. لبریز شدن پیمانه، سپری شدن چیزی، مردن کشته شدن، تمام شدن پیمانه صبر برسیدن شکیب. یا پر شدن پیمانه. شکیبایی بپایان آمدن، عمر بسر آمدن رسیدن اجل
پر شدن
- پر شدن
- بسیار شدن، فراوان شدن،
برای مِثال پشّه چو پُر شد بزند پیل را / با همه مردیّ و صلابت که اوست (سعدی - ۱۲۴)
لبریز شدن، لبالب شدن،برای مِثال سرچشمه شاید گرفتن به بیل / چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل (سعدی - ۶۱)
در شدن
- در شدن
- خارج شدن
پر شکن
- پر شکن
- پرچین پرشکنج پر آژنگ پر انجوغ مجعد، پر غم و اندوه
در شدن
- در شدن
- داخل شدن، درون آمدن، در رفتن، داخل گشتن
بر شدن
- بر شدن
- بالا رفتن بجای مرتفع رفتن
پرت شدن
- پرت شدن
- افتادن از جایی. یا پرت شدن حواس. مشوش و مضطرب شدن حواس. یا پرت شدن از موضوع یامرحله. از موضوع و مطلب دور افتادن سهو و اشتباه کردن در موضوع
پکر شدن
- پکر شدن
- افسرده شدن نومید گشتن: از این حرف خیلی پکر شد، گیج شدن متحیر شدن
پیر شدن
- پیر شدن
- کلان سال شدن کهن سال گشتن
