جدول جو
جدول جو

معنی پدرزه

پدرزه((پَ دَ زَ))
بهره، بهر، پدمه، حصه، هر چیز که در رومال و لنگی بسته شده باشد، طعامی که آن را در رومال و لنگی بندند و از جایی به جایی برند، زله، پرزه
تصویری از پدرزه
تصویر پدرزه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پدرزه

پدرزه

پدرزه
بهره بهر پدمه حصه، هر چیز که در رومال و لنگی بسته شده باشد طعامی که آنرا در رومال ولنگی بندند و از جایی بجایی برند زله پرزه
فرهنگ لغت هوشیار

پدرزه

پدرزه
پدمه، بهره، حصه، طعامی که در سفره یا دستمال ببندند و از جایی به جای دیگر ببرند
پدرزه
فرهنگ فارسی عمید

پدرزه

پدرزه
بهره. حصه. بهر. پدمه. (رشیدی) ، چیزی که در جامه یا لنگی بسته باشند. (جهانگیری). طعامی باشد که آنرا در رومال و لنگی بندند و از جائی بجائی برند. زَله. (برهان). پرزه. (از فرهنگی خطی)
لغت نامه دهخدا

پیرزه

پیرزه
طعامی که در سفره یا دستمال ببندند و از جایی به جای دیگر ببرند، پدمه
پیرزه
فرهنگ فارسی عمید

بدرزه

بدرزه
طعامی را گویند که زله کرده باشند و در رومالی بسته بجایی برند. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری). طعامی که از درها بدریوزۀ گدایی جمع کنند و بردارند و بجایی برند و با کسی خورند. (از آنندراج) (از انجمن آرا). خوردنی که در ازار یا در رگو بندند. (صحاح الفرس). فلرز. فلرزنگ. بتوزه. لارزه. ولارزه. فلغز. دستمال بسته. گره بسته. گرنگ. دستار. دستمال. (یادداشت مؤلف). و رجوع به پدرزه و فلرز و فلرزنگ شود، شتربچۀ فربه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس)
لغت نامه دهخدا

بدرزه

بدرزه
حصه و بهره. (برهان قاطع) (انجمن آرا). حصه و قسمت. (آنندراج). حصه و بهره و نصیب. (ناظم الاطباء). و رجوع به بَدْوَره شود
لغت نامه دهخدا

پیرزه

پیرزه
چیزی که در لنگی و دستمالی گره بندند و از جایی بجایی برند. (آنندراج) (برهان). پدرزه. (شرفنامه). چیزی که در ازاربند یا جامه گره بندند
لغت نامه دهخدا

پدرزن

پدرزن
خُسُر. (فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی). صِهر. خُسور. خُسوره. خُسرُو
لغت نامه دهخدا