معنی پخلوچه پخلوچه((پَ چِ)) غلغلک، خنداندن کسی از طریق تحریک شکم یا بغل تصویر پخلوچه فرهنگ فارسی معین
پخلوچه پخلوچه چنانست که انگشتان را در زیر بغل کسی بحرکت در آورند تا آن کس را خنده گیرد پخپخو غلغلک فرهنگ لغت هوشیار
پخلوچه پخلوچه غِلغِلک، عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، قِلقِلک، پَخپَخو، پَخلیچه، غلغج، غِلمِچ، غِلغِلیچ فرهنگ فارسی عمید
پخلوچه پخلوچه پخلیجه. پخلیچه. پخپخو. غلفج. غِلغلَک. غَلغلی. و آن انگشتان را در زیر بغل کسی بحرکت آوردن باشد یاخاریدن کف دست یا پا و جز آن تا وی را خنده افتد لغت نامه دهخدا
پخلیچه پخلیچه چنانست که انگشتان را در زیر بغل کسی بحرکت در آورند تا آن کس را خنده گیرد پخپخو غلغلک فرهنگ لغت هوشیار
پخلوجه پخلوجه چنانست که انگشتان را در زیر بغل کسی بحرکت در آورند تا آن کس را خنده گیرد پخپخو غلغلک فرهنگ لغت هوشیار
پخلیچه پخلیچه غِلغِلک، عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، قِلقِلک، پَخپَخو، پَخلوچه، غلغج، غِلمِچ، غِلغِلیچ فرهنگ فارسی عمید