جدول جو
جدول جو

معنی پخته کردن

پخته کردن((~. کَ دَ))
کامل کردن، آماده ساختن کسی برای انجام کاری
تصویری از پخته کردن
تصویر پخته کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پخته کردن

پخته کردن

پخته کردن
کامل کردن با تمام رساندن، مهیا کردن کسی برای اجرای عملی
پخته کردن
فرهنگ لغت هوشیار

تخته کردن

تخته کردن
پهن کردن، بساط خود را بر چیدن، ساکت ماندن، یا تخته کردن دکان. بند کردن دکان بستن آن تعطیل کردن آن، جمع کردن بساط خود
فرهنگ لغت هوشیار

پشته کردن

پشته کردن
فرو ریختن قسمتهایی از سقف و دیوار قنات واریز کردن قنات
پشته کردن
فرهنگ لغت هوشیار

اخته کردن

اخته کردن
تخم کشیدن، خصی کردن، مدتی در برف یا یخ نهادن گوشت خام تا ترد و نازک شود
اخته کردن
فرهنگ فارسی معین