جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پخته خوار

پخته خوار

پخته خوار
مفت خوار، مفت خور، گدا، گدایی کننده، گداپیشه، برای مِثال وگر دست همت بداری ز کار / گداپیشه خوانندت و پخته خوار (سعدی۱ - ۱۶۸)
پخته خوار
فرهنگ فارسی عمید

پخته خوار

پخته خوار
مفت خوار. اَنگل. گدا. مردم آرام طلب و گرانجان: نیم شب فی امان من لباس الظلام بر آن حدود گذشتم و پخته خواری چند که هم از این نمد کلاه کرده بودند و هم بر این راه چاه کنده از این دقیقه غافل گشتند وخویش را بخامی طمع در دام وزیر افکندند. (زیدری).
اگر دست همت بداری ز کار
گداپیشه خوانندت و پخته خوار.
سعدی.
، داماد
لغت نامه دهخدا

پخته خواری

پخته خواری
گرانجانی و آرام طلبی، مفت خوری گدایی، دامادی
پخته خواری
فرهنگ لغت هوشیار

پخته خواری

پخته خواری
مفت خواری. گدائی. آرام طلبی. گرانجانی
لغت نامه دهخدا

پخته خور

پخته خور
گدا و گدائی کننده. پخته خوار. (برهان) ، داماد
لغت نامه دهخدا

پخته خوری

پخته خوری
گرانجانی و آرام طلبی، مفت خوری گدایی، دامادی
پخته خوری
فرهنگ لغت هوشیار