جدول جو
جدول جو

معنی پایمال شدن

پایمال شدن((شُ دَ))
لگدکوب شدن، هدر رفتن، باطل گردیدن
تصویری از پایمال شدن
تصویر پایمال شدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پایمال شدن

پایمال شدن

پایمال شدن
زیر پاشدن پی سپر شدن، لگد کوب شدن، هدر رفتن باطل گردیدن (چنانکه خون کسی)
فرهنگ لغت هوشیار

پایمال شدن

پایمال شدن
لگدکوب شدن. پی خسته شدن. پی سپر شدن. نیست و نابود شدن:
کبر پلنگ در سر ما و عجب مدار
کز کبر پایمال شود پیکر پلنگ.
سوزنی.
تو غافل در اندیشۀ سود و مال
که سرمایۀ عمر شد پایمال.
سعدی.
کرا سیم و زر ماند و گنج و مال
پس از وی بزودی شود پایمال.
سعدی.
اگر پور زالی و گر پیر زال
بدوران نمانی شوی پایمال.
حافظ.
، هَدَر شدن. باطل گردیدن، چنانکه خون کسی
لغت نامه دهخدا

پایمال کردن

پایمال کردن
زیر پا کردن از بین بردن له کردن اضمحلال انهدام
پایمال کردن
فرهنگ لغت هوشیار