دنبال کردن تعقیب کردن: گربما هم سفری سلسله از ما بردار، پشت پا زن دو جهانرا و پی ما بردار، (صائب)، دنبال کردن کسی برای در یافتن وی ایز او را برداشتن، یا پی کشتن کسی برداشتن، مقدمات کشتن او را فراهم کردن: حق نعمت شاه بگذاشتند پی کشتن شاه برداشتند. (ن
دنبال کردن. تعقیب کردن: گر به ما همسفری، سلسله از ما بردار پشت پازن دو جهان را و پی ما بردار. صائب. ، دنبال کردن کسی برای یافتن وی. ایز او را برداشتن: حق نعمت شاه بگذاشتند پی ِ کشتن شاه برداشتند. نظامی. ، محو کردن. از میان بردن: دو گرگ جوان تخم کین کاشتند پی روبه پیر برداشتند. نظامی
بلند کردن باری را از دوش و گردن و پشت کسی یا چارپایی، آبستن شدن حامله شدن، تخفیف دادن رنجهای کسی. یا بار برداشتن از دوش کسی. باو کمک کردن ویرا یاری کردن