جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پانکراس

پانکراس

پانکراس
غدۀ بزرگ، خوشه ای و سرخ رنگ نزدیک معده که آنزیم های گوارشی را به قسمت ابتدایی رودۀ کوچک و هورمون انسولین را در خون می ریزد، لوزالمعده
پانکراس
فرهنگ فارسی عمید

پانکراس

پانکراس
در یونان قدیم نوعی از مصارعه شامل کشتی و پوژیلا
لغت نامه دهخدا

انکراس

انکراس
بر روی درافتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انکباب. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

بانقراس

بانقراس
پانکره آس. لوزالمعده. غده ای که در عقب معده در جلو قولون قرار دارد و عصیری لزج ترشح میکند. رجوع به لوزالمعده شود، منادی کردن، اذان گفتن: در راه که او را می بردند، مؤذنی بانگ میگفت، چون به کلمه شهادت رسید... (تذکره الاولیاء عطار)
لغت نامه دهخدا

پاتپراس

پاتپراس
به لغت زن-د و پازند، جزا و مکافات بدی را گویند. (برهان قاطع). اصل پهلوی این کلمه پاتفراس و معادل اوستائی آن پئی تی فرَث َ و در پارسی باستانی پتی پرث است که در فارسی بادافراه و بادافَرَه گفته میشود. بنابراین لغت منقول در برهان قاطع (پاتپراس) پهلوی است نه زند
لغت نامه دهخدا

پانکراسیه

پانکراسیه
پانکر (رِ) نوعی از طایفۀ نرگس دارای گلهای سفید که در نواحی گرمسیر روید
لغت نامه دهخدا

پان پاس

پان پاس
نام جلگه هائی پهناور و علف زار به آمریکای جنوبی میان سلسله جبال آند و اقیانوس اطلس
لغت نامه دهخدا

پاکرای

پاکرای
آنکه اندیشه ای پاک داردصاحب رای پاک پاکیزه رای دانا
پاکرای
فرهنگ لغت هوشیار