جدول جو
جدول جو

معنی پامنقلی

پامنقلی((مَ قَ))
مربوط به پای منقل، ویژگی آن که بیش تر اوقات کنار منقل است. کنایه از آدم تریاکی
تصویری از پامنقلی
تصویر پامنقلی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پامنقلی

پاچنگلی

پاچنگلی
کسی که در پایش پیچیدگی مادر زاد است پا چنبری پاچنگولی
پاچنگلی
فرهنگ لغت هوشیار

پامنبری

پامنبری
کسی که در پای منبر میایستد و در حالی که روزه خوای بالای منبر است اشعاری میخواند
فرهنگ لغت هوشیار

پامنبری

پامنبری
کسی که در پایین منبر با خواندن اشعار مذهبی و مرثیه خوانی به روضه خوان اصلی کمک می کند
فرهنگ فارسی معین

پامنبری

پامنبری
کسی که در پای منبر می ایستد و درحالی که روضه خوان بالای منبر است اشعاری می خواند، کنایه از اشعاری که پامنبری می خواند
فرهنگ فارسی عمید

پاشمقلی

پاشمقلی
قصبه ای است در قضاء اخی چلبی، در حدود رومیلی دارای تقریباً 3000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

پاچنگلی

پاچنگلی
پاچنگولی. آنکه در پای او پیچیدگی و عیبی است مادرزاد. پاچنبری
لغت نامه دهخدا

پامنبری

پامنبری
پیش خوان. شاگرد روضه خوان که پیش از استاد ابیاتی چند ایستاده بپای منبر در مصائب اهل البیت سلام اﷲ علیهم خواند
لغت نامه دهخدا

خانقلی

خانقلی
دهی است جزء دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه. واقع در 27 هزارگزی جنوب خاوری شاهین دژ و 7/5 هزارگزی شمال ارابه رو شاهین دژ به تکاب. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل و سالم. دارای 199 تن سکنه که سنی مذهب و کردزبانند. آب آنجا از چشمه سار و محصول غلات و بادام و کرچک است. اهالی با کشاورزی و گله داری گذران می کنند و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

منقلی

منقلی
اپیونی افیونی منسوب به منقل، مبتلی بکشیدن تریاک تریاکی عملی
منقلی
فرهنگ لغت هوشیار