جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پالاییده

پالاییده

پالاییده
اسم پالاییدن، صافی شده تصفیه شده پالوده پالیده
پالاییده
فرهنگ لغت هوشیار

پالاییدن

پالاییدن
صافی کردن پالودن پالیدن، بیختن، تراویدن ترابیدن، دفع شدن
پالاییدن
فرهنگ لغت هوشیار

پالاییدن

پالاییدن
صاف کردن، صافی کردن، بیختن، مصدر لازم، تراویدن، برای مِثال چو نم دار جامه که بدهیش تاب / بیفشاریش زو بپالاید آب (اسدی - ۱۴۰)
پالاییدن
فرهنگ فارسی عمید