جدول جو
جدول جو

معنی پاکلاغی

پاکلاغی((کَ))
گیاهی است که برگ آن به پنجه کلاغ می ماند و در بهار می روید و آن را در آش و پلو و مانند آن می ریزند، رجل الطیر، رجل الغراب، قازایاغی، قسمی دوختن که بیشتر در کنار دستمال و رومیزی و مانند آن به کار می رود
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاکلاغی

پاکلاغی

پاکلاغی
گیاهی است که برگ آن به پنجه زاغ ماند و در بهار روید و آنرا در آشها و پلوها کنند رجل الطیر رجل الغراب قازایاغی اطریلال، قسمی از دوختن
فرهنگ لغت هوشیار

پاکلاغی

پاکلاغی
غازاَیاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود
پایِ کَلاغ، کلاغ پا، زَغارچه، آطریلال، اِطریلال، رِجلُ الغُراب
پاکلاغی
فرهنگ فارسی عمید

پاکلاغی

پاکلاغی
قازایاغی. رجل الطیر. رجل العقاب. رجل الغراب. رجل العقارب. رجل الزرزور. رجل الراعی. رجل العقعق. اَاَطریلال. حشیشه البرص. موجه. یملیک. حرزالشیاطین. جزر الغراب. و آن گیاهی است که برگ آن به پنجۀ زاغ ماند و به بهاران روید و در آشها و پلوها کنند، قسمی از دوختن
لغت نامه دهخدا

پاکبازی

پاکبازی
عمل پاکباز عمل آن کسی که هر چه دارد در قمار و عشق یا در هواهای دیگر دهد و از ناداشت نیندیشد، عشق پاک عشقی که با هوای نفس آمیخته نباشد
فرهنگ لغت هوشیار