جدول جو
جدول جو

معنی پاکباز

پاکباز
وارسته، زاهد، عاشق صادق و پاک نظر
تصویری از پاکباز
تصویر پاکباز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاکباز

پاکباز

پاکباز
آنکه هر چه دارد بازد مقامری که هر چه دارد بازد پاکبازنده، کسی که در قمار دغلی نکند، عاشقی که بنظر پاک بمعشوق نگرد عاشقی که عشق او آمیخته با شهوت نباشد عاشق پاک نظر، زاهد مجرد تارک دنیا، کسی که بدون توقع و چشمداشت بخدا عشق میورزد
فرهنگ لغت هوشیار

پاکباز

پاکباز
مقامری که هرچه دارد بازد، آنکه هرچه دارد بازد:
ور همی چون عشق خواهی عقل خود را پاکباز
نصفئی پرکن بدان پیر دوالک باز ده،
سنائی،
، آنکه در بازی دَغل نکند، مراقب حریف:
نقش فلک چو می نگری پاکباز شو
زیرا که مهره دزد حریفی است بس دغا،
سراج الدین قمری،
، زاهد، مجرد، تارک دنیا:
تمنی کند عارف پاکباز
به دریوزه از خویشتن ترک آز،
سعدی،
، عاشقی که بنظر پاک به معشوق نگرد، عاشق پاک نظر، که عشق او مشوب به شهوت نیست:
گروهی نشینند با خوش پسر
که ما پاکبازیم و صاحب نظر،
سعدی (بوستان)،
جوانی پاکباز و پاک رو بود
که با پاکیزه روئی در گرو بود،
سعدی (گلستان)،
این سخن پایان ندارد هین بتاز
سوی آن دو یار پاک و پاکباز،
مولوی،
از یمن عشق و دولت رندان پاکباز
پیوسته صدر مصطبه ها بود مسکنم،
حافظ
لغت نامه دهخدا

پاکبازی

پاکبازی
عمل پاکباز عمل آن کسی که هر چه دارد در قمار و عشق یا در هواهای دیگر دهد و از ناداشت نیندیشد، عشق پاک عشقی که با هوای نفس آمیخته نباشد
فرهنگ لغت هوشیار

پاک باز

پاک باز
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مِثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
پاک باز
فرهنگ فارسی عمید

خاکباز

خاکباز
نوعی از بازی است، (ناظم الاطباء)،
کنایه از طفل است چون با خاک بازی می کند
لغت نامه دهخدا

پاکبازی

پاکبازی
عمل آنکس که هرچه دارد در قمار و عشق و یا در هواهای دیگر دهد و از ناداشت نیندیشد:
پاکبازی دوست داری در سخا با دوستان
بر دل صافی زنی چون پیر صافی با مرید،
سوزنی،
عشق و مستوری بهم دورند و راه پاکبازی
آن کسی آسان رود کاین شیشه در بارش نباشد،
اوحدی (کلیات چ سعید نفیسی ص 164)،
، عشق پاک، عشقی که به شائبۀ هوای نفس مشوب نباشد،
- پاکبازی کردن، پاک باختن:
جان شیرین بر بساط عاشقی بی تلخئی
در هوای مهر جانان پاکبازی کن بباز،
سنائی
لغت نامه دهخدا