جدول جو
جدول جو

معنی پاشویه کردن

پاشویه کردن((~. کَ دَ))
شستن پای بیمار با آب گرم مخلوط به نمک یا خردل و مانند آن برای پایین آوردن تب بیمار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاشویه کردن

پاشویه کردن

پاشویه کردن
شستن پای بیمار با آب گرم مخلوط بنمک یا خردل و امثال آن تا حرارت و تبش کم شود
فرهنگ لغت هوشیار

پاشویه کردن

پاشویه کردن
شستن پاهای بیمار با محلول نمک یا خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن، پاشویه دادن
پاشویه کردن
فرهنگ فارسی عمید

پاشکیل کردن

پاشکیل کردن
پای در پای پیچیدن حریف را در کشتی و او را انداختن
پاشکیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پاشویه دادن

پاشویه دادن
شستن پاهای بیمار با محلول نمک یا خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن
پاشویه دادن
فرهنگ فارسی عمید

واگویه کردن

واگویه کردن
تکرار کردن سخن کسی را. بازگفتن حرف شنیده را. تکرار کردن سخنی و بیشتر سخنی که گفتن آن مطبوع نیست. دوباره گفتن. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا

پویه کردن

پویه کردن
رفتن نه نرم و نه بشتاب:
بر طراز آخته پویه کند چون عنکبوت
بر بدستی جای بر جولان کند چون بابزن.
منوچهری
لغت نامه دهخدا