معنی پاش تصویر پاش پاش ((تَ)) پاشیدن، برافشاندن، امر از «پاشیدن»، در کلمات مرکب، مانند، نمک پاش، آب پاش، مخفف پاشنده است، پریشان، افشانپاشیدن، برافشاندن، امر از «پاشیدن»، در کلمات مرکب، مانند، نمک پاش، آب پاش، مخفف پاشنده است، پریشان، افشان فرهنگ فارسی معین