معنی پاس پاس نگهبانی، حراست، رعایت، احترام، یک نوبت از چهار نوبت شب، نگاهداشت، حق شناسی، عمل حواله دادن کسی به جایی یا کس دیگری پاس خاطر کسی را داشتن: رعایت حال وی را کردن تصویر پاس فرهنگ فارسی معین