معنی پازش - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پازش
پازش
- پازش
- گیاه و علف زیادتی را از میان غله زار کندن و دور افکندن. (برهان). وجین کردن
لغت نامه دهخدا
پازی
- پازی
- گیاهی از تیره اسفناجیان که جزو دسته چغندر است و مانند آن در ریشه اش مواد غذایی اندوخته میکند سلق پاژو سلیقه. سلقی
فرهنگ لغت هوشیار
پازه
- پازه
- پاچه. یا کیک در پازه افتادن، کیک در شلوار کسی افتادن مشوش و شوریده و هراسان شدن
فرهنگ لغت هوشیار