جدول جو
جدول جو

معنی پاره پاره کردن

پاره پاره کردن((~. کَ دَ))
از همه جا دریدن، پارچه پارچه کردن، به قطعات جدا تقسیم کردن، بخش بخش کردن
تصویری از پاره پاره کردن
تصویر پاره پاره کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاره پاره کردن

پاره پاره کردن

پاره پاره کردن
بسیار جای از هم دریده کردن از همه جا دریدن پارچه پارچه کردن قطعه قطعه کردن لخت لخت کردن لت لت کردن تقطیع، بقطعات جدا تقسیم کردن بخش بخش کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پوره پوره کردن

پوره پوره کردن
در تداول قزوینیان تعلل و دست دست کردن. مس مس کردن. این دست و آن دست کردن. باری بهر جهت کردن
لغت نامه دهخدا

پاره پاره شدن

پاره پاره شدن
قطعه قطعه شدن لخت لخت شدن تکه تکه شدن پارچه پارچه شدن از همه جا دریده شدن بقطعات بسیار تقسیم شدن تجزی
فرهنگ لغت هوشیار