جدول جو
جدول جو

معنی پارک سوار

پارک سوار((سَ))
پارکینگی در کنار پایانه اتوبوس های شهری و دیگر وسایل نقلیه عمومی درون شهری برای توقف خودروهای شخصی و انتقال سرنشینان آن به مرکز شهر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پارک سوار

چابک سوار

چابک سوار
سوار کار ماهر آنکه در مسابقه اسب دوانی سوار اسب میشود
چابک سوار
فرهنگ لغت هوشیار

چابک سوار

چابک سوار
سوارکار ماهر، در ورزش کسی که در مسابقۀ اسب دوانی سوار اسب می شود
چابک سوار
فرهنگ فارسی عمید

چابک سوار

چابک سوار
سوارکار. ماهر و چالاک در سواری. رایض و سوقان دهنده اسب:
به میدان دین اندر، اسب سخن را
اگر خوب چابکسواری بگردان.
ناصرخسرو.
ازینست جانت ز دانش پیاده
از این تو به تن جلد و چابکسواری.
ناصرخسرو.
وولید سخت عظیم چابک سوار بود و مردانه. (مجمل التواریخ و القصص).
برون از کنیزان چابک سوار
غلامان شمشیرزن سی هزار.
نظامی (شرفنامه).
از آن تیغزن مرد چابک سوار
سخن راند با انجمن شهریار.
نظامی (شرفنامه).
بر این ابلق کسی چابک سوار است
که در میدان عشق آشفته کار است.
نظامی (خسرو و شیرین).
دلا طپیدن میلی نشانه است از آن
که نیم کشتۀ چابک سوار من شده است.
محمد قلی میلی (از آنندراج).
و بر پشت هر یک چابک سواری چون ماه با قبا و کلاه نشسته. (ترجمه محاسن اصفهان ص 52). چابک سوار نیزه گذار. (سمط العلی ص 68) ، سوداگراسب، تازیانه زن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پاره خوار

پاره خوار
آنکس که پاره ستاند. آنکس که رشوت گیرد. رشوت خوار:
فیل بچه میخوری ای پاره خوار
هم برآرد خصم فیل از تو دمار.
مولوی
لغت نامه دهخدا