جدول جو
جدول جو

معنی پارس ئیل

پارس ئیل
سال پلنگ، یکی از سال های دوازده گانه ترکان
تصویری از پارس ئیل
تصویر پارس ئیل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پارس ئیل

پارس ئیل

پارس ئیل
ترکی سال پلنگ یکی از سال های دوازده گانه مغولی سال پلنگ یکی از سالهای دوازده گانه ترکان
فرهنگ لغت هوشیار

پارس ئیل

پارس ئیل
بارس ئیل، سومین سال از سال های دوازده گانۀ تقویم ترکی، سال پلنگ
پارس ئیل
فرهنگ فارسی عمید

پارس ئیل

پارس ئیل
سال پلنگ، (نصاب الصبیان)، و از شاهد ذیل چنین مستفاد میشود که پارس یوز است، و آن نام سال سیم از دورۀ دوازده سالۀ تاریخ ترکان است: در پاییز پارس ئیل سال یوز واقع در ذی الحجۀ سنۀ احدی و خمسین، (جامع التواریخ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

بارس ئیل

بارس ئیل
سومین سال از سال های دوازده گانۀ تقویم ترکی، سال پلنگ
بارس ئیل
فرهنگ فارسی عمید

بارس ئیل

بارس ئیل
سال پلنگ. (ناظم الاطباء). سال پلنگ، سومین سال دوره ای [گردش ستاره مغول. (دِمزن). رجوع به بارس و پارس و پارس ئیل شود
لغت نامه دهخدا

پارسائی

پارسائی
پرهیز از گناه با طاعت با عبادت با قناعت، وَرَع، حصانت، حصن، (دهار)، پرهیزکاری، پاکدامنی، زُهد، زَهادت، دیانت، (دهار)، پاکی، عفت، عفاف، تعفّف، مقابل ناپارسائی:
نباید که باشی فراوان سخن
بروی کسان پارسائی مکن،
فردوسی،
شگفت است با قادری پارسائی،
فرخی،
خردورزی و خرسندی نمائی
که خرسندیست مهر پارسائی،
فخرالدین اسعد (ویس و رامین)،
زنان را ز هر خوبئی دسترس
فزونتر همان پارسائیست بس،
اسدی،
پارسائی را کم آزاریست جفت
شخص دین را آن شمال است این یمین،
ناصرخسرو،
گر سوی تو پارسائیست این
واﷲ که تو دیو بر خطائی،
ناصرخسرو،
همه پارسائی نه روزه است و زُهد
نه اندر فزونی نماز و دعاست،
ناصرخسرو،
ای خواجه ریا ضد پارسائیست
آنرا که ریا هست پارسا نیست،
ناصرخسرو،
درین شهر مردی مبارک دم است
که در پارسائی چنوئی کم است،
سعدی،
ترک دنیا و شهوت است و هوس
پارسائی، نه ترک جامه و بس،
سعدی،
- پارسائی کردن، تَزَهﱡد، (دهار)،
- پارسائی نمودن، تعفﱡف، (دهار)،
- پارسائی ورزیدن، عفاف، تعفﱡف،
و برای ناپارسائی به ردیف آن رجوع شود
لغت نامه دهخدا