پارچه پارچه پارچه پارچه شاخ شاخ. پاره پاره. لَخت لَخت. لت لت. - پارچه پارچه کردن، پاره پاره کردن لغت نامه دهخدا
پاره پاره پاره پاره جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد، پاره پار، پارپار، تکه تکه، لَخت لَخت، ریش ریش فرهنگ فارسی عمید
پاره پاره پاره پاره از همه جا دریده، قطعه قطعه، تکه تکه، اندک اندک، رفته رفته، کم کم فرهنگ فارسی معین