جدول جو
جدول جو

معنی پارچه پارچه

پارچه پارچه((چِ. چِ))
پاره پاره، لخت لخت
تصویری از پارچه پارچه
تصویر پارچه پارچه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پارچه پارچه

پارچه پارچه

پارچه پارچه
شاخ شاخ. پاره پاره. لَخت لَخت. لت لت.
- پارچه پارچه کردن، پاره پاره کردن
لغت نامه دهخدا

پاره پاره

پاره پاره
جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد، پاره پار، پارپار، تکه تکه، لَخت لَخت، ریش ریش
پاره پاره
فرهنگ فارسی عمید

پاره پاره

پاره پاره
از همه جا دریده، قطعه قطعه، تکه تکه، اندک اندک، رفته رفته، کم کم
پاره پاره
فرهنگ فارسی معین