معنی پارانشیم - فرهنگ فارسی معین
معنی پارانشیم
- پارانشیم
- بخش فعال اعضای غده ای، نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگ ها، ساقه های جوان و میوه ها فواصل قسمت های الیافی را پر می کند، بافت اسفنجی
تصویر پارانشیم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پارانشیم
پارانشیم
- پارانشیم
- بخش فعال اعضای غده یی، نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگها ساقه های جوان و میوه ها فواصل قسمتهای الیافی را پر میکند بافت اسفنجی
فرهنگ لغت هوشیار
پارانشیم
- پارانشیم
- بافت سلولی نرم و اسفنجی که در برگ ها و ساقه های نازک گیاهان و میوه ها فواصل قسمت های الیافی را پر می کند
فرهنگ فارسی عمید
پارانشیم
- پارانشیم
- نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگها و ساقه های نازک و میوه ها فواصل قسمتهای الیافی را پر میکند
لغت نامه دهخدا
پرانشی
- پرانشی
- موضعی به شمال فرانسه از ناحیۀ لیل دارای 4451 تن سکنه با کارخانه های نساجی و ریسندگی. و راه آهن از آن جا گذرد
لغت نامه دهخدا