جدول جو
جدول جو

معنی پارامتر

پارامتر((مِ))
مقدار ثابت دلخواهی که به ازاء هر یک از مقادیر آن عضوی از یک دستگاه مشخص شود، متغیری که می توان دو یا چند تابع را برحسب آن بیان کرد. استعمال پارامترها در ریاضیات و فیریک و غیره بسیار معمول و مهم است، در قطع های مخروطی، نصف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پارامتر

پارانتز

پارانتز
هلالین، قوسین، علامت جمله معترضه در کتابت دو قوس در دو طرف جمله است
فرهنگ لغت هوشیار

بارومتر

بارومتر
آلتی که برای جلوگیری فشارهای جوی و نیز برای تعیین اندازه ارتفاع کوهها بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار

خاراشتر

خاراشتر
جنسی از خاراست که شتر آنرا برغبت خورد خار شتر شتر خاراشتر خار
خاراشتر
فرهنگ لغت هوشیار

پیرومتر

پیرومتر
دستگاهی برای اندازه گیری درجۀ حرارت شدید، آذرسنج
پیرومتر
فرهنگ فارسی عمید

خاراشتر

خاراشتر
خارِشُتُر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
اُشتُرگیا، راویز، کَستیمه، کَسیمه، شُتُرخار، شُتُرگیا، اُشتُرخار
خاراشتر
فرهنگ فارسی عمید

بارومتر

بارومتر
اسبابی برای اندازه گیری فشار جو، فشارسنج هوا، فشار سنج (واژه فرهنگستان)
بارومتر
فرهنگ فارسی معین

پارکومتر

پارکومتر
دستگاهی است که در محل های مجاز پارک اتومبیل نصب می شود که با پرداخت مقدار معینی پول می شود برای مدتی معین ماشین را پارک کرد، ایست سنج، توقف سنج (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین