معنی پاچراغ پاچراغ((چِ)) جایی در تکیه، مسجد و زورخانه که در آن چراغ روشن کنند تصویر پاچراغ فرهنگ فارسی معین
پاچراغ پاچراغ پای چراغ جایی که چراغ گذارند چراغدان، جایی که چراغ گذارند چراغدان، جایی در تکیه و مسجد و زورخانه که در آن چراغ روشن کنند فرهنگ لغت هوشیار
پاچراغ پاچراغ جایی که چراغ بگذارند، جایی در مسجد یا تکیه یا زورخانه که چراغ روشن کنند فرهنگ فارسی عمید
پاچراغی پاچراغی جای گذاشتن چراغ در خانه، کنایه از پولی که مردم در زورخانه و بعضی جاهای دیگر پای چراغ می گذارند فرهنگ فارسی عمید
پاچراغی پاچراغی جای گذاشتن چراغ در خانه یا دکان، پولی که تماشاگران در زورخانه و مانند آن پای چراغ می گذارند، پولی که دکانداران سر شب پای چراغ می نهادند تا به فقیری بدهند، در بازار به آخرین مشتری که تقریباً در آخروقت برای خرید جنس می آید، گویند فرهنگ فارسی معین
پاچراغی پاچراغی پولی که دکانداران در اوّل شب آنگاه که چراغ روشن می کردند بپای چراغ می نهادند و سپس به فقیر میدادند لغت نامه دهخدا
پادراز پادراز مرغی ماهیخوار دارای پرهای سرخ کم رنگ و پاهای دراز و منقار خمیده که در کنار آبها و باتلاقها بسر میبرد و بیشتر در مصر دیده شود فرهنگ لغت هوشیار
پا چراغی پا چراغی جای گذاشتن چراغ در خانه و سرای، پولی که تماشاگران در زور خانه و مانند آن پای چراغ نهند، پولی که دکانداران سر شب پای چراغ مینهادند و بعد بفقیر میدادند فرهنگ لغت هوشیار