جدول جو
جدول جو

معنی پاپیچ

پاپیچ
کنایه از مزاحم، نواری که به ساق پا پیچند، چارق
تصویری از پاپیچ
تصویر پاپیچ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاپیچ

پاپیچ

پاپیچ
هر چیزی که به پا بپیچند، آنچه به پا بپیچند، نواری که به ساق پا می پیچند، مُچ پیچ
پاپیچ
فرهنگ فارسی عمید

پاپیچ

پاپیچ
پاتابه، بادیج، پالیک،
پای پیچنده، به پای پیچنده،
- عمل کسی پاپیچ او شدن، نتیجۀ گناهی عاید او گردیدن
لغت نامه دهخدا

پرپیچ

پرپیچ
پرشکن. بسیارنورد. بسیارچین، پراندوه. پرغم. مضطرب:
یکی گفتش که بس آهسته کاری
بدین آهستگی بر خر چه داری
بگفتا هیچ دل پرپیچ دارم
اگر این خر بیفتد هیچ دارم.
عطار
لغت نامه دهخدا

واپیچ

واپیچ
پیچک:
رسد شانه ای تا به شمشاد پیچ
ز واپیچ و ریحان گیسوی تو،
ملاطغرا (از بهار عجم و آنندراج)،
ز واپیچ یک عشق پیچان او
دگرگون نماید درختان او،
ملاطغرا (در تعریف باغ احمدنگر از بهار عجم و آنندراج)، رجوع به پیچ و پیچ واپیچ شود
لغت نامه دهخدا