جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پابرجایی

پابرجای

پابرجای
ثابت. ثابت قدم. راسخ. پایدار. پادار. استوار. ثبت:
ظلم ازو لرزان چو رایت روز باد
رایتش چون کوه پابرجای باد.
خاقانی.
و رجوع به پابرجا شود.
- پابرجای کردن، ثابت کردن
لغت نامه دهخدا

پارسایی

پارسایی
پرهیزکاری، پاک دامنی، زهد، تقوا، برای مِثال سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن / هر متاعی را خریداری ست در بازار خویش (سعدی۲ - ۴۷۶)
پارسایی
فرهنگ فارسی عمید