جدول جو
جدول جو

معنی بیوسنده

بیوسنده((بَ سَ دِ))
چشم به راه، متوقع، طمعکار
تصویری از بیوسنده
تصویر بیوسنده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بیوسنده

بیوسنده

بیوسنده
اُمیدوار، آنکه نسبت به برآورده شدن آرزویش خوشبین باشد، آرزومند، متوقع، مایۀ امید، مُرتَجی، راجی
بیوسنده
فرهنگ فارسی عمید

بیوسنده

بیوسنده
نعت فاعلی از بیوسیدن. تواضع و چاپلوسی کننده. (انجمن آرا) (آنندراج). متواضع. (ناظم الاطباء) :
سگ بیوسنده گرگ درنده است
سفله سالوس و لوس خرنده است.
سنائی.
، امیدوار. (ناظم الاطباء) ، امیدوارشده. (برهان)
لغت نامه دهخدا

بیوسیده

بیوسیده
مترقب. منتظر. مقابل نابیوسیده. رجوع به بیوسیدن و نابیوسیده شود
لغت نامه دهخدا