جدول جو
جدول جو

معنی بیلاخ

بیلاخ((اِصت.))
بیلخ، به طعنه به کسی گویند که دست به کار نسنجیده ای زده و شکست خورده است. (معمولاً همراه با بالا بردن انگشت شست)
تصویری از بیلاخ
تصویر بیلاخ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بیلاخ

بیلان

بیلان
صورت ریز دارایی و بدهی شرکت ها و مؤسسات که معمولاً در آخر سال مالی تهیه شود، ترازنامه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین

بیلان

بیلان
ترازنامه، سیاهه ای که بنگاه ها در آخر سال می نویسند و دارایی و بدهی خود را در آن معین می کنند، بیلان
بیلان
فرهنگ فارسی عمید

بذلاخ

بذلاخ
آن که گوید و نکند. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

بذلاخ

بذلاخ
گفتن و نکردن: بذلخ، بذلخه و بذلاخاً. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

بیلای

بیلای
بیل، (انجمن آرا)، به لغت زند و پازند، چاه باشد مطلقاً که عربان بیر خوانند، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، رجوع به بیل شود
لغت نامه دهخدا

بیلای

بیلای
امیر بیلای اولین امیر اسپانیایی و مستقل بعد از آمدن اعراب پس از 722 میلادی (از الحلل السندسیه ج 2 ص 58)
لغت نامه دهخدا