جدول جو
جدول جو

معنی بی معرفت

بی معرفت((مَ رِ فَ))
فاقد معرفت، فاقد شناخت یا آگاهی لازم نسبت به ارزش های جامعه، دارای رفتار مغایر با آن ارزش ها
تصویری از بی معرفت
تصویر بی معرفت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بی معرفت

بی معرفت

بی معرفت
مُرَکَّب اَز: بی + معرفت = معرفه عربی، که شناسایی نداشته باشد. که آشنا نباشد، أمرد. (یادداشت مؤلف)، و رجوع به بی موی شود
لغت نامه دهخدا

بی معرفتی

بی معرفتی
کیفیت وصفت بی معرفت. بدون شناسایی. بدون آشنایی. نداشتن معرفت و شناسایی. بی توجهی به نیکیها که در حق او کرده اند: گفت بد کرده است و از بی معرفتی این عمل کرده است. (انیس الطالبین ص 106). گفتم از بی معرفتی بنسبت کمال شما این سخنان از من صادر شد. (انیس الطالبین ص 106).
لغت نامه دهخدا