معنی بی عدیل - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بی عدیل
بی عدیل
- بی عدیل
- مُرَکَّب اَز: بی + عدیل، بی نظیر. بی مانند. (آنندراج)، بی همتا. بی مثل. بی مانند. (ناظم الاطباء)، بی جفت. (یادداشت مؤلف)، رجوع به عدیل شود
لغت نامه دهخدا
بی عدیلی
- بی عدیلی
- بی نظیری. و رجوع به عدیل شود، صادق. خالص. (ناظم الاطباء).
- بی غرض و مرض، بدون قصد و سوء نیت.
، بی پروا. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بی بدیل
- بی بدیل
- بی بدل، بی تا، بی مانند، بی مثل، بی نظیر، بی همتا، بی همال، فرد، فرید، یکتا
فرهنگ واژه مترادف متضاد