جدول جو
جدول جو

معنی بی جهت

بی جهت((جَ هَ))
بی سبب، بدون دلیل، بی علت، بیهوده
تصویری از بی جهت
تصویر بی جهت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بی جهت

بی جهت

بی جهت
بی شوه بی خودی ناروا بلاژ بود مردی بلاژ شد فاسق - امردی دید شد براو عاشق (جامی) بی سبب بدون دلیل بی علت، بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار

بی جهت

بی جهت
بی سبب و بدون دلیل. بیهوده. (ناظم الاطباء). بی علت
لغت نامه دهخدا

بی جفت

بی جفت
بی عدل. بی نظیر. بی مثل. بی مانند:
فرستاده را موبد شاه گفت
که ای مرد هشیار بی یار و جفت.
فردوسی.
چو برداشت از آن دوکدان پنبه گفت
بنام خداوند بی یار و جفت.
فردوسی.
در لئیمان به طبع ممتازی
در خسیسان به فعل بی جفتی.
علی قرط اندکانی
لغت نامه دهخدا