جدول جو
جدول جو

معنی بی بها

بی بها((بَ))
بی ارزش، بی قیمت، پربها، گرانبها، آنقدر که نتوان برایش قیمتی تعیین کرد
تصویری از بی بها
تصویر بی بها
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بی بها

به بها

به بها
بابها. پرقیمت. دارای قیمت. گرانبها:
خود نماند نهان بر اهل هنر
گوهر به بها ز مهرۀ خر.
سنائی
لغت نامه دهخدا

بیش بها

بیش بها
پربها. (یادداشت مؤلف). مقابل کم بها. ثمین. قیمتی. غالی. پرقیمت. گران بها. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). مقابل ارزان. مقابل رخیص: ده پاره یاقوت سرخ و ده تخت جامۀ بیش بها... نزدیک وی فرستاد. (تاریخ سیستان). و اسپان و اشتران بیش بها. (تاریخ بیهقی).
چون بها در گهربیش بها
هنر اندر گهرش تضمین است.
ابوالفرج رونی.
بحرم و کانم و چون بحر و چو کان حاصل من
خلق را دُرّ ثمین و گهر بیش بهاست.
مسعودسعد.
هین که بمیدان حسن رخش درافکند یار
بیش بهاتر ز جان نعل بهایی بیار.
خاقانی.
عروس عافیت آنگه قبول کردمرا
که عمربیش بها دادمش به شیربها.
خاقانی.
او را خلعتی تمام بیش بها فرستاد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 341 س 2). یزدادی آورده است که در عهد اول برای اطلس و نسیج و عتابی بیش بها و انواع دیباج و بهایی به طبرستان آمدند. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا