بی برگ بی برگ گیاهی که برگهایش ریخته باشد درختی که برگ نداشته باشد، بینوا فقیر محتاج فرهنگ لغت هوشیار
بی برگ بی برگ گیاهی که برگهایش ریخته باشد. درختی که برگ نداشته باشد. (فرهنگ فارسی معین). لغت نامه دهخدا
بی برگ بی برگ برگ ریخته، خزان زده، بی چیز، بی نوا، فقیر، محتاج، محروممتضاد: غنی، متمکن فرهنگ واژه مترادف متضاد
بیدبرگ بیدبرگ برگ درخت بید، نوعی پیکان شبیه برگ بید، برای مِثال نشانده یکی بیدبرگی به تیر / که از سهم او تیر چرخ است پیر (فردوسی - لغت نامه - بیدبرگ) فرهنگ فارسی عمید