معنی بهمنش - فرهنگ فارسی معین
معنی بهمنش
- بهمنش((بِ مَ نِ))
- وهمنش، دارای منش نیک، دارای اندیشه خوب
تصویر بهمنش
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بهمنش
بهمنش
- بهمنش
- وهمنش. دارای منش نیک. دارندۀ اندیشۀ خوب. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به منش شود
لغت نامه دهخدا
برمنش
- برمنش
- متکبر. بانخوت. معجب. (یادداشت دهخدا) :
چو برگشت ازو برمنش گشت و مست
چنان دان که هرگز نیاید بدست.
فردوسی.
بر آن چرب دستی رسیده بکام
یکی برمنش مردمانی بنام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا