جدول جو
جدول جو

معنی بهمنجنه

بهمنجنه((بَ مَ جَ نِّ))
جشنی که در دومین روز از ماه بهمن (که به همین نام می باشد) در ایران باستان برگزار می شد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بهمنجنه

بهمنجنه

بهمنجنه
جشنی که در روز بهمن (روز دوم) از ماه بهمن بواسطه توافق اسم روز با اسم ماه در ایران باستان منعقد میشد
فرهنگ لغت هوشیار

بهمنجنه

بهمنجنه
بهمنگان، روز بهمنجنه یعنی روز دوم از بهمن ماه برای مِثال اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بُوَد / فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه (منوچهری - ۹۷)، اندر آمد ز در حجرۀ من صبحدمی (انوری - ۴۱۵)
بهمنجنه
فرهنگ فارسی عمید

بهمنجنه

بهمنجنه
نام روز دویم است از ماه بهمن و عجمان در این روز عید کنند و جشن سازند بنابر قاعده کلیه که نزد ایشان ثابت است که چون نام روز با نام ماه موافق آید عید باید کردن و آنرا بهمنجه نیز گویند، گویند دراین روز سپند را با شیر باید خورد بجهت زیادتی حافظه و در بعضی از بلاد در این روز مهمانی کنند بطعامی که در آن جمیع حبوبات باشد و بعضی گویند نام روز دویم از هر ماه شمسی. (برهان). روز دوم ماه بود بقول پارسیان و بقول دیگر روز دوم بود از بهمن ماه و پادشاهان عجم این روز را بفال نیکو داشتندی و بهمن سرخ و زرد سر همه چیز بیفشاندندی. (صحاح الفرس) :
فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد
عید فرخندۀ بهمنجنه و بهمن ماه.
فرخی.
بجوش اندرون دیگ بهمنجنه
بگوش اندرون بهمن و قیصران.
منوچهری.
رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه
ای درخت ملک، عزت بار و بیداری تنه.
منوچهری.
اندرآمد ز در حجرۀ من صبحدمی
روز بهمنجنه یعنی دویم از بهمن ماه.
انوری.
لغت نامه دهخدا

بهمنین

بهمنین
نوعی گُل سفید رنگ با بوتۀ پرخار و برگ های دراز و بریده و ریشۀ شبیه زردک که در جنگُل ها و کوه ها می روید و در زمستان و میان برف گُل می دهد، بَهمَن، گُلِ بَهمَن، بَهمَنان
بهمنین
فرهنگ فارسی عمید

بهمنان

بهمنان
نوعی گُل سفید رنگ با بوتۀ پرخار و برگ های دراز و بریده و ریشۀ شبیه زردک که در جنگُل ها و کوه ها می روید و در زمستان و میان برف گُل می دهد، بَهمَنَین، گُلِ بَهمَن، بَهمَن
بهمنان
فرهنگ فارسی عمید