نوعی از بلور کبود است در نهایت لطافت و صافی و خوشرنگ و کم قیمت. (برهان). بهروجه. بهروز. بهروزه. نوعی از بلور کبود است که کم بها و برنگ پیروزه است. (آنندراج) (از انجمن آرای ناصری) (از ناظم الاطباء) (از الجماهر بیرونی ص 173). بهروز. پهلوی. ’وهروچ’. نوعی بلور کبود شفاف و کم قیمت. (فرهنگ فارسی معین). بهروجه. بهروز. بهروزه. رجوع به همین کلمات شود، آرزومند کسی یا چیزی شدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آرزومند گشتن. (تاج المصادر بیهقی). آهنگ کردن و نگرفتن آنرا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شاد شدن و اهتزاز نمودن. (آنندراج). شاد شدن و اهتزاز نمودن بچیزی، آمادۀ گریه یا خنده شدن، دراز کردن دست تا بگیرد آنرا، فراهم آمدن گروهی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بهش عنه، تفتیش کرد از وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، ساخِن، چارو، صاروج صهوات، جاهای نشستن، جاهای نشستن سوار بر پشت اسب