جدول جو
جدول جو

معنی به سر شدن

به سر شدن((~. شُ دَ))
به پایان رسیدن، تمام شدن
تصویری از به سر شدن
تصویر به سر شدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با به سر شدن

به سر بردن

به سر بردن
به پایان رسانیدن، روز گذرانیدن، سازگاری کردن
به سر بردن
فرهنگ فارسی عمید

به دست شدن

به دست شدن
حاصل شدن، برای مِثال در جهان دوستی به دست نشد / که از او در دلم شکست نشد (اوحدی - ۵۳۸)
به دست شدن
فرهنگ فارسی عمید

بهم در شدن

بهم در شدن
مخلوط شدن و آمیخته شدن و بر هم زده شدن. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس) (زوزنی). انسکاک. اشمئزاز. اختلاف. (ترجمان القرآن) ، بی نفسی که به خیر و دعا بر کسی دمیده شود.
- بیدم مردان، بی نفس دمیده شده به خیر و دعا بر کسی. بی دعای اولیأاﷲ. (آنندراج). و رجوع به دَم شود
لغت نامه دهخدا