جدول جو
جدول جو

معنی به سر بردن

به سر بردن((بِ سَ بُ دَ))
گذراندن، به جا آوردن وعده
تصویری از به سر بردن
تصویر به سر بردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با به سر بردن

به سر بردن

به سر بردن
به پایان رسانیدن، روز گذرانیدن، سازگاری کردن
به سر بردن
فرهنگ فارسی عمید

بسر بردن

بسر بردن
حمل کردن چیزی تا بمقصد بردن تا بانتها، بجا آوردن وعده ایفای بعهد، گذراندن زمان سپری کردن وقت روزگار گذراندن، غمخواری کردن، موافقت کردن سازگاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار