قصبۀ بادغیس، (نزههالقلوب ص 179)، شهری است به بادغیس، (لباب الانساب)، شهرکی است بخراسان و قصبۀگنج روستائی است جایی بسیارنعمت است و اندر وی آبهای روان است و از وی دوشاب خیزد، (از حدود العالم)، خاموش شدن و فرونشستن آتش، (از اقرب الموارد) زهدان و بچه دان که بعربی رحم گویند، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، زهدان و رحم، (ناظم الاطباء)، بچه دان و زهدان، (فرهنگ فارسی معین) : گر تو شریفی و بهتر است ز تو خویش چون تو پس خویش خود همی بخوری بون، ناصرخسرو،
حصه و بهره. (برهان) (رشیدی) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (جهانگیری). بهره بود. (اوبهی) (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) : بچشم اندرم دیده از بون تست بجسم اندرم جنبش از رون تست. عنصری، از اسمای مبهمه فارسی هم هست. همچو: فلان و بهمان. (برهان) (آنندراج). فلان و بهمان. (ناظم الاطباء)