جدول جو
جدول جو

معنی بنیه

بنیه((بُ یِّ))
توان، توانایی، ساخت، نهاد، آفرینش
تصویری از بنیه
تصویر بنیه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بنیه

بنیه

بنیه
نهاد و آفرینش چیزی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). نهادو آفرینش. (فرهنگ فارسی معین). نهاد. (السامی). نهاد و آفرینش و وجود و سرشت آدمی. (غیاث) (آنندراج).
- بی بنیه، ضعیف و لاغر. (از ناظم الاطباء). (فرهنگ فارسی معین).
- صحیح البنیه، ای فطره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- ضعیف البنیه، سست نهاد. (ناظم الاطباء).
- قوی البنیه، سخت نهاد. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

بنیه

بنیه
کعبه بدان جهت که شرف و بزرگی دارد. یقال لاورب هذه البنیه. (منتهی الارب) (آنندراج). کعبه. قبله. (نصاب الصبیان) (غیاث). کعبه. (دهار). خانه خدای. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا