جدول جو
جدول جو

معنی بنصر

بنصر((بِ ص ِ))
انگشت میانه کوچک و وسطی، جمع بناصر
تصویری از بنصر
تصویر بنصر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بنصر

بنصر

بنصر
بنیام انگشت چهارم از سوی شست پرده 15 از زبانزدهای خنیا (موسیقی)
بنصر
فرهنگ لغت هوشیار

بنصر

بنصر
انگشتی که بین انگشت وسطی و کوچک است، انگشت چهارم از طرف شست
بنصر
فرهنگ فارسی عمید

بنصر

بنصر
انگشتی که میان وسطی و خنصر است. مؤنث است. ج، بناصر. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث) (از اقرب الموارد). انگشت چهارم. ج، بناصر. (مهذب الاسماء). انگشت میانۀ انگشت کوچک و وسطی. مؤنث آید و بفارسی دوم و بنیام گویند. ج، بناصر. (ناظم الاطباء). انگشت میانۀ انگشت کوچک و وسطی. انگشت چهارم از جانب شست. کلیک. ج، بناصر. (فرهنگ فارسی معین) ، جایی که نقد و جنس در آن نهند. بنگاه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

بندر

بندر
محلی است که قافله و تجار در آن جا بسیار آمد و رفت می کنند، شهری که بر کناره دریای محیط واقع باشد
فرهنگ لغت هوشیار