جدول جو
جدول جو

معنی بندرگاه

بندرگاه
بندر، لنگرگاه کشتی در کنار دریا
تصویری از بندرگاه
تصویر بندرگاه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بندرگاه

بندرگاه

بندرگاه
جای لنگر انداختن کشتی در کنار دریا یا بندر، بندر
بندرگاه
فرهنگ فارسی عمید

بندرگاه

بندرگاه
لنگرگاه کشتی در کنار دریا. (فرهنگ فارسی معین). بندر. (ناظم الاطباء). پهنه ای از آب در کنار ساحل که دارای عمق کافی برای ورود کشتیها است و موقعیت آن (اعم از طبیعی یا مصنوعی) نسبت به اوضاع ساحلی چنان است که کشتیها را ازباد امواج و جریانهای محلی محفوظ میدارد. بندرگاههای بزرگ، با باراندازها، اسکله ها، لنگرگاهها و تعمیرگاهها مجهزند. (دایره المعارف فارسی) ، سلام و تحیت رساندن:
حافظ مرید جام جم است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را.
حافظ.
، غلامی. بنده بودن. (فرهنگ فارسی معین) ، نوکری و خدمت. (ناظم الاطباء). نوکری. خدمتکاری. خدمت. (فرهنگ فارسی معین) ، عبودیت. پرستش. (فرهنگ فارسی معین). پرستش و غلامی. (ناظم الاطباء) ، نزد صوفیه تکلیف را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا

بندرگاه

بندرگاه
بندری از دهستان حومه است که در بخش مرکزی شهرستان بوشهر واقع است. و 266 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) ، طاعت و عبادت کردن:
گر همی نعمت دایم طلبی او را
بندگی کن بدرستی و به بیماری.
ناصرخسرو.
بندگی هیچ نکردیم و طمع میداریم
که خداوندی از آن سیرت و اخلاق آید.
سعدی
دهی است جزودهستان طارم علیا بخش سیروان شهرستان زنجان و دارای 113 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) ، تیر بزرگ عمارت. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، نام درختی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

اندرگاه

اندرگاه
پنج روز افزونی آخر سال خمسه مسترقه که نامهای آنها از این قرار است: اهنود اهنوذ، اشتود اشتوذ، اسپنتمد اسپنتمذ، وهو خشتر، وهیشتایشت
فرهنگ لغت هوشیار

اندرگاه

اندرگاه
پَنجه، نپنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان که به ترتیب عبارت است از مثلاً اَهنَوَد، اُشتَوَد، سپنتَمَد، وهوخشتر و وهِشتواش، چون در گاهنمای باستانی ایران هر ماه سی شبانه روز بود و هر سال ۳۶۰ شبانه روز می شد ازاین رو در پایان سال پنج روز می افزودند تا سال دقیقاً ۳۶۵ روز بشود
، پَنجۀ دزدیده، پَنجۀ بزرگ، پَنجۀ مُستَرَقه، خَمسۀ مُستَرَقه، پَنجَک، بِهیزَک، وَهیزَک، پَنجه وه
اندرگاه
فرهنگ فارسی عمید

اندرگاه

اندرگاه
پنج روزی که به آخر سال اضافه می کردند، خمسه مسترقه، پنجه دزدیده
اندرگاه
فرهنگ فارسی معین