حدود و قواعد و آداب زندگی. قیدهای اجتماعی و مانند آن. و آدم بی بند و بار کسی را گویند که در زندگی حدود و رسومی را مراعات نکند و به چیزی پابند نباشد. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده) : کارش بی بند و بار است. مرد بی بند و باری است
زند و اُست. زند و استا. زند و اوستا. اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و ژند یا زند شرح آن است. رجوع به هر یک از این دو کلمه شود: یکی ژند و است آر با برسمت بزمزم یکی پاسخی پرسمت. فردوسی. برآمد همی گرد مرد و بجست یکی موبدی دید با ژندو است. فردوسی. پدرْم آن خردمندمهران ستاد به پیری بسی چیز دارد بیاد به کنجی نشسته ست با ژندو است از امید گیتی شده پیر و سست. فردوسی. به آن آب روشن سر و تن بشست همی خواند اندر نهان ژند و است. فردوسی. که دین مسیحا ندارد درست ره گبرگی ورزد و ژند و است. فردوسی