جدول جو
جدول جو

معنی بند آوردن

بند آوردن((~. وَ دَ))
جلوی جریان چیزی را گرفتن، مقاومت نشان دادن و ماندن در جایی
تصویری از بند آوردن
تصویر بند آوردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بند آوردن

بند آوردن

بند آوردن
متوقف ساختن (آب، خون، نفس و غیره). (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده). بازداشتن. قطع کردن. جلوگیری نمودن. بند آوردن آب، خون و راه.
لغت نامه دهخدا

باد آوردن

باد آوردن
مبتلی به (اذیما) شدن ورم کردن باستسقای لحمی گرفتار شدن
باد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

باد آوردن

باد آوردن
باستسقای لحمی مبتلا شدن. به ورم آماس دچار شدن. به اَودما، اوذیما، اِدِم گرفتار شدن. آماس و ورم کردن: دست فلانی این روزها باد آورده. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

بد آوردن

بد آوردن
دچار مانع شدن. شکست خوردن. بدشانسی آوردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). پیش آمدهای بد برای کسی پیش آمدن. (از یادداشت مؤلف) ، سخن زشت، فحش، سخن بی ادبانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا