جدول جو
جدول جو

معنی بند انداختن

بند انداختن((بَ. اَ تِ))
برچیدن موی چهره زنان به وسیله بند
تصویری از بند انداختن
تصویر بند انداختن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بند انداختن

بند انداختن

بند انداختن
کندن موی چهرۀ زنان بوسیلۀ بند (نخ). پیرایش موهای زاید صورت و ابرو. با بند کندن موی صورت و پای زنان. (فرهنگ فارسی معین). برکندن موی روی زن بوسیلۀ رشته ای بطرز خاص. برکندن موی رخسار و ابروی و پای بطرز خاص
لغت نامه دهخدا

بلند انداختن

بلند انداختن
بجای مرتفع انداختن، بی نهایت ستایش کردن
بلند انداختن
فرهنگ لغت هوشیار

بلند انداختن

بلند انداختن
به جای مرتفع انداختن. (فرهنگ فارسی معین). تَطمیح، بلندانداختن کمیز را. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

بنا انداختن

بنا انداختن
مرادف رنگ خانه ای ریختن. (غیاث اللغات) (آنندراج). پی افکندن. بنیاد نهادن:
ز نو میخواهم اندازم بنای عشرت آبادی
که روزی خاک و خشت این کهن ویرانه خواهم شد.
آصفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا