جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بنجشک

بنجشک

بنجشک
گُنجِشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، چُغُک، وَنج، مَرگو، چُتوک، چَکوک، عُصفور، مُرکو برای مِثال بنجشک چگونه لرزد از باران / چون یاد کنم تو را چنان لرزم (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۴)
بنجشک
فرهنگ فارسی عمید

بنجشک

بنجشک
گنجشک. چغوک. چکوک. چکک:
بنجشک چگونه لرزد از باران
چون یاد کنم ترا چنان لرزم.
ابوالعباس (از لغت فرس اسدی).
و گفت (یعقوب بن لیث) به اندر شکم بنجشک نباشد اندر شکم گاو گرد آید. (تاریخ سیستان).
جان خصم از تیغ سیمرغ افکنت بر شاخ عمر
باد لرزان در برش چون جان بنجشک از تفک.
انوری.
و باشه با بنجشک در یک منزل دمسازی می نمایند. (سندبادنامه ص 9). این قوم چون رمه از سورت شیر یا بنجشک از صولت باز، رمیدن گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی). و جویهای آب بر خارج و داخل شهر روان گردانید و بیشتر از آن مقدار آب که بنجشکی بدان سیراب گردد در مجموع شهر قم مقدور و یافت نمیشد. (تاریخ قم ص 6). تا غایت آن مقدار آب که بنجشکی بدان سیرآب شود متعذر و دشخوار بدست می آمد. (تاریخ قم ص 42). رجوع به گنجشگ شود.
لغت نامه دهخدا

گنجشک

گنجشک
پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، چُغُک، چُتوک، مَرگو، عُصفور، مُرکو، وَنج، بِنجِشک، چَکوک
گنجشک
فرهنگ فارسی عمید

گنجشک

گنجشک
پرنده ایست کوچک از راسته سبکبالان و از دسته مخروطی نوکان که خانواده خاصی را بنام خانواده گنجشگان بوجود میاورد. رنگ پر های جنس نر این پرنده تندتر و تیره تر از جنس ماده است. گنجشک از اقسام دانه ها و حشرات تغذیه مینماید. لانه اش را در شکاف دیوار ها و علفهای مزارع و سوراخ تنه درختان و هواکش بخاریهای قدیمی تعبیه میکند. این پرنده در اکثر نقاط دنیا میزید و در حدود 30 گونه از آن شناخته شده است. اقسام گونه های گنجشک در نقاط مختلف ایران نیز فراوانند از قبیل گنجشک رنگین که پر های سرو گردن و شانه و دمش خاکی قهوه یی رنگ و پر های شکمش خاکی است. بالش نزدیک شانه سفید و بقیه آبی رنگ است. سرش نسبه درشت است و روی درختهای جنگل لانه میسازد و در بهار 3 تا 5 تخم در آن میگذارد و پس از آنکه دو هفته روی آنها خوابید جوجه هایش بیرون میایند. دیگر گنجشک کوهی است که در اماکن کوهستانی زندگی میکند. دیگر گنجشک چاهی است که در چاههای قنوات لانه میسازد. دیگر گنجشک طوق دار است چغک چغوک میلیچ ملوچ عصفور چوزه، هر پرنده کوچک. یا ترکیبات اسمی: گنجشک تویی تویی گوی. طوطی. یا گنجشک چاهی. یکی از گونه های گنجشک. یا گنجشک رنگین. یکی از گونه های گنجشک. . یا گنجشک طوق دار. یکی از گونه های گنجشک. یا گنجشک کوهی. یکی از گونه های گنجشک. یا ترکیب فعلی: کله یا مغز گنجشک خوردن، پر حرف بودن: مگر مغز گنجشک خورده ای ک (چقدر حرف میزنی ک) یا گنجشکان. (جمع گنجشک) خانواده ایست از پرندگان گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار

گنجشک

گنجشک
پرنده ای است کوچک از راسته سبک بالان که خانواده خاصی را به نام خانواده گنجشکان به وجود می آورد، عصفور، چکک
گنجشک
فرهنگ فارسی معین

بنجیک

بنجیک
جای بستن اسبان چاپار در راه باشد. و به عبارت اُخری یام خانه است. (از فرهنگ وصاف از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

بنمشک

بنمشک
بطم. حبهالخضراء. (یادداشت بخط مؤلف بنقل از نزهه القلوب). در حاشیۀ لغت فرس اسدی چاپ اقبال ص 285، درباره خنجک نوشته: ’خنجک درختی است که در کوه بود و آنرا بتازی حبهالخضرا خوانند. ’ و در مهذب الاسماء حبهالخضراء را که نامهای دیگر عربی آن بطم و ضرو است، کلنگور ترجمه کرده و این لغت در هیچیک از فرهنگهای فارسی بدست نیامد. با توصیف فوق چنین بنظر میرسد که نام دیگر حبهالخضراء، بنمشک باشد
لغت نامه دهخدا