معنی بنام - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بنام
بنام
- بنام
- بانام. مشهور. معروف. نامی. نامدار. نامور. نام آورد. (یادداشت مرحوم دهخدا). نامدار. مشهور. معروف. (فرهنگ شعوری) :
سراپردۀ شاه ایران تمام
بگرد آمده پهلوانی بنام.
اسدی.
لغت نامه دهخدا
بنام
- بنام
- همان بنان است که سر انگشت باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا