جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بلفرخج

بلفرخج

بلفرخج
فرخج، زشت، نازیبا، پلید، ناپاک برای مِثال ای بلفرخج ساده همیدون همه فرخج / نامت فرخج و کنیت ملعونت بلفرخج (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۹)
بلفرخج
فرهنگ فارسی عمید

بلارج

بلارج
لک لک، پرنده ای با پاهای بلند و گردن دراز و بال های بزرگ و دم کوتاه که روی درختان بلند و جاهای مرتفع لانه می گذارد و از حشرات و موش و مار تغذیه می کند، لَقلَق، حاجی لک لک
بلارج
فرهنگ فارسی عمید

برفخج

برفخج
گرانی باشد که از خواب بر مردم افتد و آنرا بتازی کابوس و عبدالجنه خوانند و بعضی آنرا از شیاطین میدانند و به این معنی بجای حرف اول یای حطی هم بنظر آمده است. (آنندراج). کابوس. (ناظم الاطباء) ، گفتار ناشایسته. (آنندراج). سخن ابلهانه. (ناظم الاطباء) ، ظرف و جای عمیق. (آنندراج). جای عمیق و ژرف. (ناظم الاطباء). خندق. (آنندراج). دره و خندق. (ناظم الاطباء) ، عمارت محراب دار. (آنندراج). بنای هلالی شکل مانند رومی و شیروانی. (ناظم الاطباء) ، لشکر و فوج. (آنندراج). سپاه، منطقه و کمربند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بسفرخ

بسفرخ
یکی از بزرگان و محافظان شهربراز، هنگام بیماری، که به دستور بوران دخترکسری اپرویز بر وی گماشته شده بود. رجوع به فارسنامۀ ابن بلخی ص 109 چ نیکلسون، 1339 هجری قمری کمبریج
لغت نامه دهخدا

بلارج

بلارج
پرنده ایست که آنرا لک لک خوانند. (برهان) (از آنندراج). لقلق. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به لک لک شود
لغت نامه دهخدا