جدول جو
جدول جو

معنی بلف زدن

بلف زدن((بِ لُ. زَ دَ))
لاف زدن، حرف تو خالی زدن، یک دستی زدن
تصویری از بلف زدن
تصویر بلف زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بلف زدن

بلف زدن

بلف زدن
لاف زدن. چاخان کردن. توپ زدن. دروغ گفتن. یک دستی زدن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بلف شود
لغت نامه دهخدا

بلوف زدن

بلوف زدن
لاف زدن چاخان کردن توپ خالی زدن دروغ گفتن یک دستی زدن
بلوف زدن
فرهنگ لغت هوشیار

بسر زدن

بسر زدن
با دست روی سر زدن در موقع پریشانی و بدبختی، باخر رسانیدن چیزی را، موافقت کردن با چیزی، فکری و خیالی غفله در سر کسی آمدن: (فلانی بسرش زد که آن کار را بکند)، دیوانه شدن: بسرش زده
فرهنگ لغت هوشیار

بست زدن

بست زدن
تکه های چینی شکسته را بوسیله ای بهم چسباندن: (بند زن بکاسه چینی چهار بست زد)، کوبیدن پاره ای فلزی برای استحکام بصندوق و غیره: (صندلی ما شکسته بود بست زدیم)، نصب یک بست تریاک بوافور و کشیدن آن
بست زدن
فرهنگ لغت هوشیار